کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مناجات اربعینی سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : حامد فلاحی راد     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : غزل    

عمری ست در فراق تو با اشک سر کنیم            گـریه اگر کـم است بگـو بـیـشـتر کـنـیـم

جا مانـده‌ایم، حوصلۀ شرح قـصه نیست            تربت بـیـاورید که خـاکـی به سـر کـنـیم


ری زاده‌ایم و هر شب جمعه در این حرم            شب را به یاد کرب و بلایت سحـر کنیم

باهر قدم به سمت تو، صد حج برابر است            راضی نـشو که این همه آقا ضـرر کنیم

یک گوشه می‌رویم و فقط گریه می‌کنیم            یک روز می‌شود به ضریحت نظر کنیم؟

امسـال اربـعـین تـو دق می‌کـنـم حـسـین            تا کـی بـرای آمـدن امـا، اگـر… کـنـیـم

حـی عـلی حـسـیـن فـی یـوم الاربـعــیـن            این جـمـله را شعـارِ حـقـوق بـشر کـنـیم

: امتیاز

مناجات اربعینی سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : میثم میرزائی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

شد اربـعـین و بر دل ما غم اضافه شد            یک فصل دیگری به محرم اضافه شد

تشبیه شد به کوثر و زمزم چواشک ما            بر آبـروی کـوثـر و زمـزم اضـافه شد


بر بـیـقـراری این قلب عـاشـق الـحـرم            نـزدیـک اربـعـیـن دمــادم اضـافـه شـد

دشمن شکسته تر شد و تیرش به سنگ خورد            تا برشمار موکـب و پـرچـم اضافه شد

لبیک یا حـسین زمین و زمان که گفت            بر اعــتـبـار عــالـم و آدم اضـافـه شـد

خالیست جای محتشم واین چه شورش است            گـویا که رستـخـیـز دگر هم اضافه شد

: امتیاز

مدح و ولادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : عباس شاه زیدی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

از جـوار عـرش سـرزد آفـتـاب دیگری            وا شد از «اَبِوا» به روی خلق، باب دیگری

بال وا كن لحظه‌ای در زیر باران شهود            از فـراز عرش می‌بـارد سحاب دیگری


بوی پـیراهن شـنـیدم، دیده بسـتم تا مگر            یوسف شعـرم ببـیـند باز خـواب دیگری

ای غزل! امشب به دریای مدیحش دل بزن            دارد این امواج، گوهرهای ناب دیگری

ما خـدا را در جـمال چـارده تن دیـده‌ایم            خوانده‌ام این حرف‌ها را در كتاب دیگری

جمله از شهر و دیار و آب و خاكی دیگرند            این یكی هم می‌رسد از خاك و آب دیگری

بوی احمد، بوی زهرا، بوی حیدر، بوی عشق            بشنوید از این چمن، عطر گلاب دیگری

حضرت خورشید هفتم، آن كه چشم روزگار            بـا وجــود او نـدارد انـتـخـاب دیـگــری

شك ندارم جبرئیل امشب برای عرشیان            وصف او را می‌كند با آب و تاب دیگری

ماه كی؟ بعد از نگاهـش آفـتابی می‌شود            می‌رود از شرم، شب‌ها در حجاب دیگری

شش كتابش را خدا آورد و امشب هم گشود            از كتاب معـرفت، فصل‌الخطاب دیگری

یا نـمی‌دانـد بـلـندای مـقـامش تا كجاست            یا ندارد منـكـرش حـرف حساب دیگری

مثل بـغـدادش خـرابم كـرده درد اشتـیاق            بسته بـالـم را فـراقـش با طـناب دیگری

یا بگـو باب الحـوائج یا بگو باب الـمراد            نام او حیف است بردن با خطاب دیگری

: امتیاز

مدح امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

شد غـزل آغاز در مـدح رحـیم دیگری            هفـتمین بار است مستم از نسیم دیگری

هر كجا او هست آنجا میشود عرش خدا            گوشۀ طور است در سجده كلیم دیگری


با كدامین نام باید نام تو خواند و نوشت            حـضرت باب الحـوائج یا كریم دیگری

نیست غیر از كاظمین ات هیچ جا در عالمین            در كنار هم دو گـنبد در حـریم دیگـری

نیست هرگز بر علی ابن ابی طالب قسم            جز شما هرگز صراط مستـقـیم دیگری

باز هم در میزند این خانه را در باز كن            هم فـقیری هم اسـیری هم یـتـیم دیگری

نیمی از دل گم شده از عمد در صحن رضا            گـم شده در كـاظـمین انگار نیم دیگری

: امتیاز

مدح و ولادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : اسماعیل تقوایی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

از مهـستـان ولایت مـاه هـفـتم شد عیان            جشن میلادش بپا گردید در هفت آسمان
بار دیگـر در مـدیـنه دلـبری دل می‌برد            تازه مولودی که باشد عرش حق را دلستان


عالم آل عـلی صادق شده، صاحب پسر            بوسه باران می‌کند مـادر رخ آرام جان
مخـزن گنج الهی را خـدا بگشوده است            عرضه کرده بر جهان اینبار هم دُرّی گران
مقصد هر شیعه بیت حضرت صادق شده            صف در صف واژۀ تبریک بر لبهایشان
آمده موسی بن جعفر، صابر وباب نجات            عالم وصالح، زکظم غیض او دارد نشان
جشن می‌باید که میلاد شریف کاظم است            نوکری در روز میلادش نما شادی کنان
کـاظـمـیـنش روز میلادش تماشایی بود            بارگـاهـش کـفـتـر دلـهـای ما را آشـیان
کاش روزی زائرش گردم دلم گیرد صفا            بهره ها گیرم ز الطاف امام انس و جان
حضرت باب الحوائج باز کن باب کرم            حاجت ما را روا کن ای عـزیزمهربان

: امتیاز

مدح و ولادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : سیدهاشم وفایی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

وقـتـی امام صـاحـب فـرزند می‌شـود            بـاغ جـنـان شـکـوفۀ لبـخـنـد می‌شـود

صدها فرشته برقدمش بوسه می‌زنـند            فصل بـهـار و مـوسـم پـیـوند می‌شود


دل می‌تـپد به سیـنه ز شادی اهل بیت            آئـیــنـه دار لـطـف خـداونـد مـی‌شـود

لبخند نور حضرت صادق که دیدنی‌است            نـذر فــروغ چـهـرۀ فـرزنـد مـی‌شـود

دل در حضور حضرت کاظم رسیده است            یعنی که سـرسـپـرده و پـابـند می‌شود

موسی کجا به طـور مـنـاجات با خـدا            بـا او در این مـقـام هـمـانـنـد می‌شـود

هر کس قـدم نهـاد به راه امـام خویش            در این مسـیـر نـور هـدفـمـند می‌شود

گـفـتم نمی‌شود که به پـابـوس او رسم            از آسـمـان مـلائکه  گـفـتـنـد، می‌شود

خود را به کاظمین رسان درحضور او            آنجا ببین که ازتو چه خرسند می‌شود

با قلب پر سرور وفایی نوشت وگفت            امشب نصیب شیعه شکرخند می‌شود

: امتیاز

مدح و ولادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : محمد مبشری نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

از همه زندگی‌ام عشق فقط حاصل شد            عشق حرفی است که از کنج لبت نازل شد

گر چه جولانگه تو پهنۀ اقیانوس است            کشتی مـهـر تو را کـنج دلـم ساحل شد


خـواسـتـم از دم هـویِ تو هـدایت یـابم            سـوی درگـاه تو آمـد دل من سـائل شد

تا که سرگشته شدم ذکر تو را من خواندم            دیـنم از مهـر و تولای علی کـامـل شد

بهـر شکـرانـۀ آن کـه تو شـدی مولایم            جان دهم گر چه تو را هدیۀ ناقابل شد

من از آن روح طهورایی تو می‌خواهم

راه روشـن کـنـی و با تو بـیـابـم راهـم

کمترین سایۀ یک سایۀ تو خورشید است            درگه لطف تو تـنـهـا حـرم امـیـد است

مات از نـور فـروغ رخ تـو تا محـشر            زهره و اختر و شمس و قمر و ناهید است

هر چه بارید به عالم همه از یُمنِ تو بود            در شگفتم چه کسی از کرمت نومید است

بیدمجنونِ دلم شاخه به خاکت انـداخت            دلم از شوق نسیم تو به سان بیـد است

هر که دم می‌زنـد از ذات احـد می‌داند            که ولایت همۀ رمز همین توحید است

شـرح تو هـیچ نـیـاید ز کسی غیر خدا

اوست شایسته فقط تا که کند وصف تو را

هر چه گوییم همه شعر و محبت باشد            هـمـگـی زمـزمـه‌ای بهـر ارادت باشـد

می شد ای کاش به غیر تو نبندم دل را            کـار نا مـمکـن ما درک مـقـامت باشد

تو خودت معرفتت را به دل ما بچشان            فقـط این مـعـرفت از راه کرامت باشد

یک نگاه تو بس است ای گل زهرا ما را            گـوشـۀ چــشـم تـو وَاللهِ قـیـامـت بـاشـد

هر که آید به حـریمت دل او می‌گـیرد            کـاظـمـینت به خـدا عرش ولایت باشد

از ازل مـهـر ولایـت بـه دلـم می‌بـارد

نـام زیـبـای عـلـی در تـو تـجـلّی دارد

اولین کار تو در هر دو جهان دلبری است            اصل شأن تو همان منصب پیغمبری است

حکم حق ختم نبوت شده ورنه بی‌شک            روح والای تو شایستۀ این سروری است

دل ما را گــرهِ حـبـل مـتـیـن عـشـقـت            کِشد آن جا که تویی و به جنان برتری است

دل سپردن به تو معنای خدایی شدن است            هر که شد پیرو راهت به خدا حیدری است

وقت جان دادنم ای زادۀ زهـرا به لـبم            نام زیـبای تو آن زمـزمۀ آخـری است

ما هنوز از کرمت شوق عـنایت داریم

به خدا بر حـرمت مـیل زیـارت داریم

: امتیاز

مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : مجید تال نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ذرّه‌ای در نزد خورشید درخشان توأیم            تشنه‌ای در حسرت یک جرعه باران توأیم

سالها نان خـورده‌ایم از سفرۀ اولاد تو            روزی ما می‌رسد چون بر سر خوان توأیم


گوشه‌ای از صحن آیینه و یا صحن عتیق            هرکجا هـستـیم گویی کـنج ایوان توأیم

زائـران دخـتـر تـو زائـران فـاطـمه‌اند            تا ابد ممنون این لطف دو چندان توأیم

ما غذای خانه‌هامان هم غذای حضرتی‌ست            درمیان خانه هم در اصل مهمان توأیم

بی‌گمان ایل و تبارت عزّت این کشورند            در حقـیقت اهل جمهـوری ایران توأیم

بچه‌های تو در ایران پادشاهی می‌کنند            حضرت غربت نشین! مدیون احسان توأیم

شش امامی نیستیم و نیستیم اهل وقوف            امر، امر توست آقا، تحت فرمان توأیم

بی‌گمان بی‌حب تو اسلام ابـتر می‌شود            دین هر کس پای خود ما که مسلمان توأیم

ما مسلمان تو؟! نه! از پیر خود آموختیم            پیـش شأنت در مـقام کلب دربان توأیم

قبلۀ ما را کشاندی سوی مشهد، در عوض            بــنــدۀ نـاقـابـل شـاه خــراســان تـوأیـم

عبد صالح بوده‌ای، باب الحوائج بوده‌ای            ما هـم آقـا از مـریدان عـمـوجان توأیم

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : مرضیه نعیم امینی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

عشقی که به دل کاشته بودی ثمر آورد            هم آه شب آورد هـم اشک سحـر آورد

آنـقـدر کـریـمی که گـدا از سر کـویت            از آنچه دلـش خواسته هم بیـشتر آورد


شــرمـنـده اگـر دیـدۀ پُـر اشـک نـدارم            نوکر به عزای تو همین مختصر آورد

غم پیش دل ریش تو ای مرد، کم آورد            صبر تو دگر حـوصلۀ صبر سر آورد

گیسوی سپیـدت خبر از داغ جگـر داد            غم هرچه که آورد به روی جگر آورد

دستی به روی جام غرورت ترک انداخت            آن دست که پشت در خانه شرر آورد

سم تا جگرت دید، خجالت زده تا تشت            از کوچه و آن صورت نیلی خبر آورد

در لحـظه تشـیـیع تو از کـینه، سپاهی            با تیـر و کـمان پـیـرزنِ فـتـنه‌گر آورد

"یا فاطمه" می گـفت حسین بن عـلی با            هر تیر که از سینه و پهلوت در آورد

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

سر بسته بگـو پاسخ این پرسـش ما را            تا خانه چرا مادر خود را پـسر آورد؟

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

چنان که هر زنی صدیقۀ اطهر نمی‌گردد            یقیناً هرکسی هم سبط پیغـمبر نمی‌گردد

دوباره سوره کوثر به احمد میشود نازل            کسی که مجتبایش میدهند ابتر نمی‌گردد


شمیمش هر سحر هوش از سر اهل محل برده            حریف عطر و بویش نافه و عنبر نمی‌گردد

ولایش کیمیا هست و خودش از کیمیاگرهاست            مس جانم بدون مهر پاکش زر نمی‌گردد

کریم بن کریم است و وجودش روح کرّمنا            کسی از محضر او دست خالی برنمی‌گردد

هر آن که با نگاه مهربان او مسلمان شد            بمیرد هم برای لحظه‌ای کافر نمی‌گردد

نـدارد گـنـبـدی تا جـلـد بـام او شـوم اما            پری که وا نشد سوی بقیعش پر نمی‌گردد

کسی که هدیه بر او میکند باران چشمش را            یـقـیـناً کور فردا وارد محـشر نمی‌گردد

خبر دارد شریکش قاتل جانش شود لکن            دلش راضی به ترک خانه و همسر نمی‌گردد

سکوت و درد و داغ و صبر و عمری خون دل خوردن            به آسانی کسی که محرم مادر نمی‌گردد

صدای در که می‌آیـد دوبـاره حال آقـایم            میان کوچه بدتر می‌شود بهتر نمی‌گردد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

تا که بر روی لبم ذکر حسن جان دارم            از هـمین نامِ مبارک به دلـم جـان دارم

او ز دسـتـانِ کـریـمـانه عـطـا فـرمـوده            هرچه دارم همه از لطفِ کریمان دارم


من دخیلم به همین سفره، چرا که از آن            تا دمِ مـرگ ز احـسانِ حـسن نـان دارم

پیشه‌ام شغـلِ گـدایی ست در این میخانه            خـادمـم، خـادمیِ خـیـلِ غـلامـان دا رم

«یا مـعّـز الـفـقـرا» ذکـرِ لـبـانم هر دم            شکـر گـویـم رده‌ای بـین فـقـیـران دارم

خـشکـم و مـثـلِ کـویـری بـرهـوتـم امّا            از عـنـایـاتِ نـگــارم تـبِ بــاران دارم

حـرمِ خـاکیِ او قـلـبِ مـرا ویـران کرد            عـلت اینست دلی بی‌سر و سامـان دارم

چون کریم است به زوّارِ حسین خشنود است            زان سبب مـیل به سالارِ شهـیدان دارم

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : مهدی جهاندار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

جز، از حسن اینقدر کرامت که شنیده است            این قدر کرامت که شنیده است و که دیده است

احمد روش و فاطمه رفتار و علی خـو            روی مَلک از وصف رخش رنگ پریده است


اولاد عــلـی اکــرمُ مِـن کـلّ کـریــمـنـد            نسبت به حسن اقربُ مِن حبل وَرید است

گفتم رگ گردن، غـزلم کرب و بلا شد            أحلی عسلِ کیست که شمشیر کشیده است

صلح حسن اسلام خروش است نه سازش            اسلام یزید است که در خویش خزیده است

رفـتــنــد کـه آئـیـن عـلـی زنـده بـمــانـد            مردان خدا، غرقه به خون، بی‌سر و بی‌دست

با قـصد تـمـاشای ضریـحـی که نـداری            "از خون جوانان حرم لاله دمیده است"

با صلـح اگر کُـشته شدی کُـشتۀ عـشقی            بی‌عشق، کسی کرب‌و‌بلا را نچشیده است

در پاسـخ یَابن الحـسن نیمه شب کیست            کافاق در آفاق، سپیده است و سپیده است

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : احسان نرگسی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

پادشاه است هر آن کس که گدای حسن است            کار جبریل امین گریه برای حسن است

چای می‌خورد دم هیئت و با خود می‌گفت            شک ندارم که شفا در ته چای حسن است


چه خـداوند کـریمی هـمه را می‌بخـشـد            این خداوند به هر حال خدای حسن است

همهـمه بـین گـداها به وجـود آمده است            به گمانم که دگر دقت عطای حسن است

هرچه داریم و نداریم خودش داده به ما            هر چه داریم و نداریم فدای حسن است

کـربـلا قـاسـم او تـا کـه به مـیـدان آمـد            همه گفتند که این شیر به جای حسن است

بـعـد نـابـودی حـکــام سـعـودی دیـگـر            نوبت ساختن صحن و سرای حسن است

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

جذبه و جاذبه و جلوۀ اعظم حسن است            علی و عالی و علامه و اعلم حسن است

به خـداوند بهـشتـش حسن آباد خداست            شرف‌الشمس خداوندِ دو عالم حسن است


بنویس از نفَـسـش فاطمه را می‌فـهـمند            بـسکه آئـیـنۀ پیـغـمبر اکـرم حسن است

از حـسن جانِ عـلی بِینِ جـمل فهـمـیدم            دومین حیدرِ این قـوم مُسَلم حسن است

چهارده تَن همه اوصافِ حسن را دارند            دو حسن هست ولیکن همه از دَم حسن است

بیشتر داد به هر کَس که اهانت کردَش            بسکه بخشید که گفتیم خدا هم حسن است

او حسین است و حسین است حسن پس خوب است            بنویسیم که در هر دو مجسم حسن است

بارها گفت حسین اینکه کریم این آقاست            بارها گفت حسین اینکه مقدم حسن است

کـیـست او قـبـلـۀ اصـحـابِ ابـاعـبـدالله            نقشِ پُر جذبۀ هفتاد و دو پرچم حسن است

شـیـخ عـباس قـمـی، مُنـتـهی الآمـالـش            گفت در کـرببلا سیلِ دمادم حسن است

کاش می‌شد که بگویم به ضریحِ حرمش            اینهمه غم حسن است اینهمه ماتم حسن است

ابن طاووس بـخـوان آه مُـقَـرَم بـنـویس            روضۀ غربتِ شبهای محرم حسن است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل نامستند بودن حذف شد

شش شهیدند از او، پس به محرم سوگند            صاحبِ بیشترین سهم در این غم حسن است

شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : سید حجت بحرالعلومی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

پیش چشم قاسم و نجمه، حسن از حال رفت            در مدینه آن غریب در وطن از حال رفت

تا که شد محروم از عطر کریم اهل بیت            خاک مصر و یثرب و شام و یمن از حال رفت


روزه بود و تشنه بود و زهر جای آب خورد            عاقبت در خانه‌اش از ظلم زن از حال رفت

 لِعَـلیٍّ و لِـزهـرا و حَـسنْ” سوخـت دلم            انَّ فِی‌الجنهِ نهراً مِن لَبَنْ” از حال رفت

لخته لخته از دهانش خون درون تشت ریخت            تا که شد خونین عبا و پیرهن از حال رفت

ظاهراً در بستر اما باطناً در کوچه بود            گوئیا میگفت: مادر را نزن، از حال رفت

لحـظۀ آخـر خـبر داد از غـریبی حسین            زینب غمدیده‌اش از این سخن از حال رفت

چشم هایش را که بست اُمُّ البنین از پا نشست            پس ابوفاضل یل لشکر شکن از حال رفت

پیکـر بی‌جان او شد تیر باران و حسین            وقت در آوردن تیر از بدن از حال رفت

وای از روز حـسـین و آه از کـربـبلا..            فاطمه در مقتل آن بی‌کفن از حال رفت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و پرهیز از تحریف، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

ظاهراً در بستر اما باطناً در کوچه بود            زیر لب میگفت:مادر را نزن، از حال رفت

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شام

شاعر : محسن زعفرانیه نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

همین که نـامِ بلـنـدت به هر زبان افتاد            چه شور و وِلوِله‌ای در دل جهان افتاد

برایِ ذکـرِ مـصـیـبت دلـم گرفت آتش            و سیلِ گریه و ماتم به عمقِ جان افتاد


به وقتِ غارت و حمله چه بر سرت آمد؟            که شمر خسته شد و خولی از توان افتاد!

به روی نیزه و در جمع این حرامی‌ها            رقـیـه دیـد تـو را و نـفـس زنـان، افـتاد

یزید بی‌شـرف امـا مـیـانِ بـزمِ شـراب            به جانِ زخمِ سر و صورت و دهان افتاد

به رویِ طشت طلا و به پیشِ چشم همه            چـقـدر روی لـبـت ردِّ خـیـزران افتاد!

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شام

شاعر : محمدجواد غفورزاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل مثنوی

دوباره عشق به تاراج هوشم آمده بود            صدای قاری قـرآن به گـوشم آمده بود

به شوق آن‌که به باغ بنـفـشه سر بـزند            دوبـاره هـمـسفر گـل‌فـروشم آمـده بود


صدای روح‌نوازش غـم از دلم می‌برد            اگرچه کوه غمی روی دوشم آمده بود

دلم چو محمل من روشن است می‌دانم            صدا صدای حـسین من است، می‌دانـم

هلال یک‌شـبهٔ من که روبـروی مـنی!            که آگه از دل تنگ و بهانه‌جـوی منی!

خوش است گرد ملال از رخ تو پاک کنم            خدا نکـرده گـریـبـان صبـر چـاک کنم

بـیا که چهـرهٔ ماهـت غـم از دلم بِـبَـرد            ز مـوج‌خـیـز حوادث به سـاحـلم بِبَـرد

شبی‌که خواهـر تو در نـماز نافـله بود            تو باز، گوشهٔ چشمت به سوی قافله بود

چو خار، با گل یاسین سَرِ مقابله داشت            سه‌ساله دخـتر تو پایِ پُر ز آبله داشت

امام آیـنه‌ها طـوقِ گُـل به گردن داشت            امیـر قـافـلهٔ نـور غُـل به گـردن داشت

مصیبتی که دلِ «سَهلِ ساعدی» خون شد            ز غصه نخل وفـا مثل بید مجـنون شد

برای دیدن ما صف نمی‌زدند ای کاش            میان گریهٔ ما کـف نـمی‌زدند ای کاش

کویر، نورِ تو را دید و دشت زر گردید            سـر تو آیـنـه‌گـردانِ طشت زر گـردید

الا مـســافـر سـر نـیِزه ها و دِیْــر بـیـا            مُـصـاحـب دل زینب! سـفـر بخـیـر بیا

اگر چه آیتی از دلـبری‌ست گـیـسویت            چه روی داده که خاکستری‌ست گیسویت؟

سکـوت در رَبَـذه از ابی‌ذران هـیهات            لب و تلاوت قـرآن و خیـزران هیهات

خـدا کـند پس از این آفـتاب شـرم کـند            عطش بنوشد و از روی آب شـرم کند

سـتاره‌ای پس از این اتـفـاق سـر نـزند            «شفق» نتابد و ماه از محاق سر نزند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن موضوع تنور خولی و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید. همانگونه که علما و مورخین در کتب تاریخ الامم والملوک ۵/۴۵۵؛ الکامل فی‌التّاریخ ۱۱/۱۹۲؛ مُثیرُالأحْزان ۲۸۸؛ مَناقِبِ آلِ ابیطالب۴/۶۰؛ بحارالأنوار۴۵/۱۲۵؛  جلاءالعیون ۵۹۸؛ منتهی الآمال ۴۷۴؛ نفس المهموم ۳۳۹؛ ناسخ التّواریخ ۵۱۷؛ مقتل امام حسین ۲۰۹؛ تصریح کرده اند خولی ملعون سر مطهر امام را در زیر تشت قرار داد نه در تنور خانه  جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید. 

الا مـســافـر کُـنـج تــنـور و دِیْــر بـیـا            مُـصـاحـب دل زینب! سـفـر بخـیـر بیا

مناجات اسارت اهل بیت در شام با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : ناصر دودانگه نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

مـی‌آورم بـه روی لــبــم الـســلام را            آغــاز می‌کـنـم سـخـنـم بــا امــام را

ما عاقبت به خیری‌مان در پناه توست            از مـا مـگـیـر این کـرم مـسـتـدام را


کاری خوش است که تو درستش کنی فقط            نسپار دست خـلق خـدا این غـلام را

ما مـحـترم شـدیم به لطـف نـگـاه تو            بـی‌تـو نـداشـتـیـم هـمـین احـتـرام را

آوازه‌اش تـمام جهـان را فرا گـرفت            هرکس که زد به خاطر تو قید نام را

برکت بده برای تو روضه نوشـته‌ام            خـتـم به خـیـر کن تو غـم نـاتـمام را

داری جلوتر از غزلم گـریه می‌کنی            من که نـگـفـتـه‌ام غـم بـازار شام را

اشک سـر بـریـدۀ جـدّت شـدیـد شـد            زینب هـمـین که وارد بزم یـزید شد

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در شهر شام

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بی‌تو چه سَخت می‌گذرد روز و ماه‌ها            بسـتـه شـده مـسـیـرِ گـلـویـم به آه‌هـا

ما و اسارتی که کسی در زمان ندید            افـتـاده‌ایـم دسـتِ هـمـین دل سـیـاه‌ها


در کاروانـسرای خـرابی نشـسـته‌ایم            آب از خـجـالـتـیـم هـمـه از نـگـاه‌ها

عبّاس را بگـو که دَمی دیـده وا کـند            تا بنـگـرد به حـالـتِ ایـن بـی‌پـنـاه‌ها

در انـتـظـارِ ضـربـۀ سـیـلیِ دیگرند            وقتی که می خـورند زمین بی‌گناه‌ها

با دَف نَمَک به زخمِ دلم بیشتر زَنَند            رَقّـاصه‌هـای شـهـرِ سِـتَم بـینِ راه‌ها

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر امام علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

حرامی دید آشوب تو را چشم ترَت را نه            تحـمـل می‌کـنـم امـا وداعِ آخـرت را نـه

لباست کهنه پیراهن، تحمل می‌کـنم باشد            ولی ای عشق، غارت کردن انگشترت را نه


غریبی تو را شاید دهَم دست فـراموشی            هجوم و ازدحام شمرها دور و برت را نه

فرامـوشم شود شـایـد لـبـان تـشـنه‌ات اما            به روی خاک‌های داغِ صحرا پیکرت را نه

اسارت شاید از یادم رود! یک عمر باورکن            به دختر بچه‌ها طرز نگاه دخترت را نه

نبودی و به شهر شام بی‌انصاف‌ها بردند            زنان خویش را در پرده اما خواهرت را نه

بیادم هست گفتی: زینبم آسوده خاطر باش            سرم را می‌دهم اما نخی از معجرت را نه!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

فرامـوشم شود گاهی لـبـان تـشـنه‌ات اما            به روی خاک‌های داغِ صحرا پیکرت را نه

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : قصیده

چـشم امـید حـیـدر و زهرا به زینب            خورده گره تفسیر عاشورا به زینب

مثـل پـیـمـبـرها ملائک می‌فـرسـتـند            صدها سلام از جنّت الاعلی به زینب


او زینت دوش امیـرالمـومـنین است            زینب به بـابـا نـازد و بـابا به زینب

گر میرسد "صدیقۀ کبری" به زهرا            پس میرسد "صدیقۀ صغری" به زینب

اُمُّ النجابت آنقدر پـاک و زلال است            عمری حسادت می‌کند دریا به زینب

"عـالِـمَـةٌ غَـیـرُ مُـعَـلَّـمَة " ست یعنی            داده خـدا عـلـم لـدُنّـی را بـه زیـنـب

عـون و محـمد آیـه‌های سجـده دارند            در سورۀ زیـبای " اعـطـینا بزینب"

پیـش از تولـد نوکـر این خانه بودیم            وابسـتـه‌ایم از عـالـم زر ما به زینب

این خـانـواده به خـدایـم مـی‌رسـانـند            دل می‌دهـم یـا به رقـیـه یـا به زینب

مثل همیشه حاجـتش رد خـور ندارد            شیعه توسـل می‌کـند هرجا به زینب

"اولسون مؤذن زاده لر قربان بو یولدا"            این است عـشق اردبیلی ها به زینب

امـر شـفـاعـت را گـمـانم می‌سـپارد            روز جـزا انـسـیة الـحـورا به زینب

حرف از صبوری‌های امُّ الصّابرین است            در مصرعی که می‌رسد "حلما" به زینب

"امُّ المَـصائب" را میان جـمع الـقاب            باری تعـالی می‌دهـد تـنـها به زینب

در پـاسـخ غـم؛ ما رایت الّا جَـمـیلا            ما هـکَـذَا الـقَـولِ السَّـدیـد الّا بِـزینب

در هر نـماز شب برای من دعـا کن            هی عرض حاجت می‌کند آقا به زینب

از خیمه تا گودال دسـت حـق تعالی            گویا سـپرد امـر امـامت را به زینب

در سـایـۀ لـطف خـداونـدی عـلـم را            بعد از شهادت می‌دهد سـقا به زینب

او به اسـیـری رفـتـه ما آزاد باشـیـم            خـیـلی بـدهـکـاریم در دنیا به زینب

اشکی نمانده تا شود جاری ز چشمش            خون گریه دارد می‌کند صحرا به زینب

پا جـای پـای مـادر خـود مـی‌گـذارد            روی کـبـود ارثـیـۀ زهـرا به زیـنب

نان شبش را بی‌گمان مدیون بی‌بی‌ست            پـیـرزنی که می‌دهد خـرما به زینب

تنها رباب از حرمـله دلخـور نـباشد            ملعون جسارت می‌کند حتی به زینب

سرهای روی نـیـزه را رفـته نـشانه            سـنگ مـلامت می‌زنـد اما به زینب

مـنـزل به منزل در بـیـابـان‌ها رقـیه            هرشب پناه آورده از سرما به زینب

شمری که خنجر از قفا زد عصر دیروز            بـا تـازیـانـه می‌زنـد فـردا به زیـنب

سـرهای روی نـیـزه می‌بارند وقـتی            خـولی نظـر انـدازد از بالا به زینب

: امتیاز